نویسنده: کنت نوولس روتون
مترجم: ابوالقاسم اسماعیل پور



 

مضمون شناسی شاخه ای از مطالعات ادبی است و مورد علاقه ی آن دسته از افرادی است که خواهان بلندپروازی بیشتری نسبت به اسطوره نگارانی هستند که وظیفه ی خود را صرفاً گردآوری و تلفیق اسطوره ها به اشکال گوناگون می دانند. بررسی مضمون شناسانه ی اساطیر رشته ای است در دست متخصصان ادبیات تطبیقی و زیر مجموعه ی مهمی از «تاریخ مضمون» را تشکیل می دهد. مضمون شناسان معمولاً داستان هایی را در ارتباط با چهره های مشهورتر اسطوره های کهن برمی گزینند و آنگاه روایات گوناگون نویسندگان اروپایی را از متون عهد عتیق تا امروز مطالعه می کنند تا ببینند چه تأثیری بر آنها نهاده است: یکی درباره ی بررسی نمونه وار تروسن درباره ی پرومته می اندیشد دیگری درباره ی بررسی گالینسکی درباره ی هرکول و باز دیگری درباره ی بررسی استَنفورد درباره ی اولیس. شق دوم این است که ممکن است آنها یک درونمایه ی اساطیری را بررسی کنند مانند آنچه لوین در بررسی بسیار زیبایی از عصر زرین نوزایی به عمل می آورد، و به همین طریق درباره ی اساطیر عمل می کند.
آنچه چنین جُستارهایی را از نمونه های روشن تطبیقی سده ی نوزدهم متمایز می کند- مانند بررسی اِ. اس. هارتلند در کتاب افسانه ی پرسئوس (1894-1896)- تلاش آنها است در برخورد با داستانهایی که درباره ی قهرمانان یونانی به عنوان کلیتی «هم زمانی»، و مقاومت در برابر تفکیک آنها به صورت اجزاء «در زمانی» سازنده ی یک کلیت که هر یک را بتوان به یک خانواده ی بزرگ همتایان غیر اروپایی متعلق دانست که از جمله شامل منابع غیر ادبی مثل فرهنگ عامه نیز هست. نباید از سر خطا چنین پنداشت که هر روایتی که از نخستین شکل ثبت شده ی یک اسطوره انحراف پیدا کند تحریف «اصل» است، مطالعه ی ادبی از تجسس در زمینه آن چیزی که مونز آن را «تسلسل گونه شناختیِ» اسطوره های خویشاوند می خواند خیلی چیزها به دست آورد. مضمون شناسان افزون بر فراخوانی مورخان ادبی به تفکر درباره ی علت ناپدید شدن و پدیداری مجدد برخی اساطیر، ما را قادر می سازند که دقیقاً جنبه هایی از اسطوره را که نویسنده در نوشته های خود بر آن تأکید کرده است، ببینیم و بصیرت ما نسبت به کار او را تحکیم و تأیید یا تحریک می کنند، چنانکه مریوِیل گزیده ای از ادبیات داستانیِ دی. اچ لارنس را در بافت اسطوره ی پان قرار می دهد. یکی از موانع بررسیهای مضمون شناسانه آن است که تعهد جامع و فراگیر بودن اغلب بدین معنی است که جای نامتناسبی باید به آثار نویسندگان کم اهمیت تر و آثار کهترشان تخصیص داده شود. اشکال دیگری که آن هم اجتناب ناپذیر می نماید، آن است که بررسیهایی از این دست کمابیش یک درسی را می آموزند و آن اینکه همه ی اسطوره ها در بازتابیدن دلمغشولی های گوناگون اعصار مختلف، مراحل یکسانی را طی می کنند و می توان چنین نتیجه گرفت که تحلیلِ درزمانیِ هر یک از اسطوره های پایا، الگویی برای همه ی اسطوره ها فراهم می آورد.
منبع مقاله :
روتون، کنت نوولس؛ (1378)، اسطوره، ترجمه: ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: نشر مرکز، چاپ چهارم